همسرتان را فدای بچه ها نکنید
همسرتان را فدای بچه ها نکنیدشاید تاکنون شنیده باشید که شخصی فرد خوبی است اما همسر یا مادر و یا پدر خوبی نیست و برعکس. برخی افراد عقیده دارند که یک گونه منش و رفتار را پیش می گیرند و در تمام موارد یک طور هستند و این را نشانه صداقت و یکرنگی می دانند.
در صورتی که در جامعه امروز که افراد چندین نقش مختلف در خانواده و جامعه ایفا می کنند باید از هنر برقراری ارتباط موثر نیز برخوردار باشند تا هم خود و هم اطرافیانشان از اوضاع رضایت داشته باشند و در آرامش به سر برند.
گاهی اوقات وقتی افراد مادر یا پدر می شوند فکر می کنند که باید تمام زندگی و وقت خود را برای خوشبختی یا به تعبیر خود آینده فرزندشان بگذارند و دیگر حق هیچ گونه لذت و تفریح و آرامشی را در زندگی نداشته باشند.
در چنین صورتی است که چنین فردی به تدریج قابلیت های یک همسر خوب بودن را از دست می دهد و در چنین خانواده ای همسرش نیز انگیزه ای برای تلاش بیشتر و ساختن زندگی نمی یابد و مشکلاتی در خانواده بروز می کند.
شروع زندگی مشترک به معنی همکاری و تلاش دوجانبه و همراهی در نیازها- علایق و تصمیمات دو نفر است. اما وارد شدن فرزندان به این رابطه تغییراتی را ایجاد می کند اما وظیفه افراد ایجاد تعادل در رسیدگی به این دو رابطه می باشد.
قرار نیست اگر می خواهید پدر یا مادر خوبی باشید خود و همسرتان را فراموش کنید و تمام انرژی و قوای خود را صرف رسیدگی به فرزندان نمایید.
چنانچه همسرتان را در اولویت دوم یا سوم زندگی قرار می دهید دیر یا زود زندگی خانوادگی شما دستخوش تغییراتی ناخوشایند خواهد شد.
دوستی می گفت دلش برای نشستن در کنار همسرش و گپ زدن با او تنگ شده است. دوست دارد یک شب شام فقط با همسرش به رستوران برود و در کمال آرامش و خوشی با هم باشند.
چرا باید کاری کنیم که همسرمان برای بودن با ما دلش تنگ شود. مگر در هنگام بستن عقد و ازدواج قرار نگذاشتیم همواره در کنار هم باشیم؟!
مشکل اینجاست که برخی از خانواده ها به غلط تصور می کنند بچه ها همواره در اولویت اول هستند و اگر مادر یا پدر ساعتی را دور از آنها با هم خوش باشند باید احساس گناه کنند در صورتی که روانشناسان معتقدند داشتن رابطه دوجانبه با همسر و گذراندن وقت با او به استحکام بنیان خانواده کمک کرده و آن را تقویت می کند.
باید توجه داشته باشیم که اگر قرار باشد ما خود و نیازها و دلبستگی هایمان را قربانی فرزندان کنیم تبدیل به یک فرد افسرده و قربانی می شویم در چنین صورتی به عقیده شما آنچه فرزندان از ما می آموزند شاد زیستن و تعامل و خوشبختی است؟
یک مادر یا پدر که احساس قربانی شدن دارند هرگز نمی توانند از زندگی خود به اندازه کافی بهره ببرند و بدین ترتیب رضایت کافی نیز نداشته و درنهایت نمی توانند به طور کامل با آرامش مسئولیت های زندگی را به انجام برسانند.
بنابراین بهتر است که ما حتی به خاطر فرزندانمان و ایجاد فضایی شاد در خانواده زمانی را نیز به خودمان اختصاص دهیم.
اشتباه نکنید. اختصاص زمان به خود می تواند شامل روزی نیم ساعت ورزش و پیاده روی یا رفت و آمد با دوستانی که از بودن در کنارشان احساس خوبی داریم و یا حتی درست کردن و میل غذای مورد علاقه خودمان باشد. این موارد به فرزندانمان آسیبی نمی رساند اما برخی افراد با تصور اینکه ما در این زمان ها به فرزندان نرسیدیم هم خود را از لذت های بر حق زندگی محروم می سازند و هم افسردگی ناشی از آن را به تمام خانواده تحمیل می کنند.
بررسی ها نشان داده حتی فرزندان نیز حاضرند گاهی اوقات والدین به مدت یک ساعت در کنارشان و در حال رسیدگی به آنها نباشند اما در مواقعی که با هم هستند خوشحال و راضی و شاداب باشند نه اینکه مرتب درحال سرویس دادن و رسیدگی به فرزندان باشند اما احساس نارضایتی و قربانی شدن و گاها خشم داشته باشند.
داشتن و ایجاد خانواده ای خوشحال فقط زمانی صورت می پذیرد که تمام اعضای خانواده به احساسات و عواطف خود بها دهند و آن را نادیده نینگارند.
قرار نیست وقتی نام «مادر» یا «پدر» را بر شما گذاشتند تعهد کنید که تا پایان عمر صرفا به نیازهای جسمی یا مالی فرزندتان برسید و مانند ماشینی که نیاز به استراحت ندارد عمل کنید.
گاهی اوقات وقتی فرزندان بزرگ تر می شوند در پاسخ به اینکه نیازهای مادیشان به شکلی تقریبا کامل برآورده شده می گویند کاش از نظر مالی همه چیز مهیا نبود اما شما شادی و لذت بیشتری داشتید و زمانی که در کنارمان بودید خسته از کار روزانه نبودید و زمانی را برای لذت و تفریح در کنار هم داشتیم.
در این موارد والدین نمی توانند پاسخی دهند زیرا هرگز نمی توان زمان را به عقب بازگردانید و جبران کرد.
از طرف دیگر چنانچه شما به زندگی خود و همسرتان بها دهید فرزندان نیز می آموزند که در تشکیل زندگی چگونه با همسرشان رفتار کنند و همین امر رضایت بیشتری را برایشان به ارمغان آورده و شما نیز فکرتان از زندگی شان راحت خواهد بود. به این ترتیب هم خودتان خوب و درست زندگی کرده اید و از زمان از دست رفته احساس ندامت نمی کنید و هم آنها از آنچه در زندگی به ایشان آموخته اید خوشحال و قدردانتر خواهند بود.
ما انتخاب نمی کنیم که در چه خانواده ای به دنیا بیاییم. والدین خود را هم انتخاب نمی کنیم. شکل و قیافه مان نیز به انتخاب ما نیست. اما برخی چیزها را در زندگی خود انتخاب می کنیم که یکی از مهم ترین آنها انتخاب همسر است. پس بیایید برای این انتخاب خود ارزش قائل شویم و برای رسیدن به خوشبختی که حق همگی ماست زمان و انرژی بگذاریم تا هم خود و هم فرزندانمان از ثمرات آن برخوردار شوند.
می توانیم در هر روزی که از خواب بلند می شویم انتخاب کنیم که امروز راه ها و کارهای درست و مناسب را برگزینیم و گاهی اوقات نیز با دادن مسئولیت هایی به فرزندان به آنها نشان دهیم که در حال بزرگ شدن هستند و می توانند مستقلا عمل کنند و لازم نیست که همواره مانند کودکان آنها را در بغل گرفته و با آنها باشیم. بلکه راه درست را با رفتار و گفتار به ایشان نشان می دهیم و حرکت را به عهده خودشان می گذاریم. البته در این راه از کمی دورتر آنها را نظاره کرده و در هنگام لزوم حمایتشان می کنیم. اما این حمایت نیز زمانی به گونه ای خوب شکل می گیرد که در وقت خود احساسات و نیازهای خودمان را هم پاسخ داده باشیم!
سحر کمالی نفر-روزنامه کیهان-شماره18876