اثرات طلاق بر روی کودکان
طلاق، یک پدیده روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است که در کل، بر فرایند خانواده تأثیر بسزایی می گذارد و عوارض بسیار ناگواری روی فرد و جامعه به دنبال دارد.
طلاق و کودکانش
طلاق و فروپاشی خانواده، ضمن برهم زدن تعادل روانی ـ عاطفی افراد خانواده، موجب بروز آسیب های اجتماعی مانند فرار فرزندان از خانه، سرقت، قتل، جنایت و... می شود. با توجه به آسیب های اجتماعی پیامد طلاق و آثار بدی که بر سلامت روانی ـ عاطفی افراد خانواده و به خصوص کودکان دارد، باید تدابیری لازم برای حفظ و انسجام خانواده به کار برد. در حال حاضر، جهان با روند رو به افزایش طلاق مواجه است.
طلاق، به هر دلیلی (درست یا نادرست) پیام هایی برای فرد و جامعه و دارد. تأثیر طلاق بر فرزندان، بسیار پیچیده و اسفبار است؛ به طوری که آنان به طور ناخواسته درگیر تضادهایی می شوند که نه توان درک آنها را دارند و نه تاب تحمل و کنار آمدن با آنها را.
روند سیر طلاق، بدین صورت است که ابتدا تنش و درگیری میان زن و شوهر آغاز می شود و این روند در تکامل خود به بی علاقگی های عاطفی، دوست نداشتن و سپس دشمنی علنی و واقعی با همسر منجر می شود.
مرحله بعدی، پیدایش فکر طلاق در یک یا هر دو زوج است و روی آوردن یکی از طرفین به فرد یا افراد دیگر به عنوان محرم راز؛ در اینجاست که خانواده، شادابی خود را از دست می دهد و جدایی و طلاق صورت می گیرد.
عوامل مؤثر بر طلاق
الف) عوامل زیستی: شامل عدم تناسب سن، ازدواج در سنین پایین، بیماری های مسری، عقیم بودن مرد و نازا بودن زن و...
ب) عوامل روانی و اخلاقی: شامل تزلزل پایه های ایمان و سقوط مبانی اخلاقی، بدبینی، سختگیری و لجاجت زوجین نسبت به یکدیگر، دروغ گویی و...
ج) عوامل اجتماعی: شامل ناهماهنگی طبقاتی، دخالت های بی مورد دیگران، ازدواج های اجباری، تعدد زوجین و...
اثرات طلاق بر روی کودکان:
بیشتر والدین مطلقه، در مورد واکنش های کودکشان نسبت به جدایی و طلاق، خیلی نگران هستند. آنان می خواهند بدانند که: «آیا کودک من سالم و شاداب رشد خواهد کرد؟»
جامعه شناسان و روانشناسان، اطلاعات قابل قبولی درباره اثرات طلاق بر روی کودکان، در دسترس قرار داده اند. تحقیقات نشان می دهد که اثرات طلاق، بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد. همچنین اثر طلاق بر کودک به فاکتورهایی همچون جنسیت، شخصیت، میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت های خانواده و دوستان کودک بستگی دارد.
سن کودک:
درباره اثرات طلاق بر روی کودک کوچک تر از 2 تا 3 سال، اطلاعات بسیار کم است. بچه های خردسال در صورت وقوع طلاق به طور معمول رنج نمی برند، گرچه در صورتی که رابطه یا پیوند نزدیک، بین یکی از والدها و کودک آسیب ببیند، ممکن است مشکل به وجود آید.
والدین بایستی نسبت به برنامه های سرپرستی و مراقبت از کودک به توافق برسند، آنچنان که کودک در حالی که ناسازگاری بین والدینش را تجربه می کند، به رشد و نمو خود ادامه دهد.
نوزادی:
نوزادان نمی توانند تعارض را درک کنند، اما ممکن است نسبت به تغییرات خلقی و سطح انرژی والدینشان واکنش نشان دهند. آنان ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند یا دچار اضطراب شوند.
کودکان پیش دبستانی:
کودکان از 2 تا 5 سالگی به این اعتقاد می رسند که موجب طلاق و جدایی والدینشان شده اند؛ به طور نمونه، ممکن است فکر کنند که اگر شامشان را خورده بودند، پدر از آنان دور نمی شد. کودکان پیش دبستانی، از تنها ماندن یا ترک کامل، هراس دارند. آنان به طور معمول تغییرات را انکار کرده و همکاری نمی کنند و ممکن است افسرده یا خشمگین شوند. همچنین ممکن است پرخاشگرانه و نافرمان عمل کنند اگرچه خواستار امنیت در پناه یک بزرگسال هستند.
کودکان سن مدرسه ای:
بسیاری از روانشناسان معتقدند سازگاری نسبت به جدایی و طلاق برای کودکان پایه ابتدایی مدارس، از کودکان کودکستانی یا بزرگ تر مشکل تر است. کودک مدرسه رو به اندازه کافی بزرگ است تا درد و رنج ناشی از جدایی والدینش را درک کند و در عین حال برای درک یا کنترل واکنش نسبت به این درد و رنج، خیلی کم سن و سال است. او ممکن است غم، خجالت، رنجش، وفاداری دوطرفه و عصبانیت شدید را تجربه کند. توانایی کودک در بازی، فعالیت و تعامل با کودکان دیگر، ممکن است کمک کند تا از عهده وضعیت زندگی خانوادگی اش برآید.
کودکان در این سن، امید دارند که والدینشان نزد یکدیگر بازگردند. کودک ممکن است احساس طردشدگی از سوی والدی که او را ترک کرده، داشته باشد و از سردرد یا دل درد شکایت کند.
نوجوانی:
نوجوانان 10 تا 19 ساله خشم، ترس، تنهایی، افسردگی و گناه را تجربه می کنند. برخی از آنان احساس می کنند اگر در کارهای روزمره شان یا مراقبت از خواهر و برادرشان احساس مسئولیت کنند، رو به بزرگسالی دارند.
نوجوانان با انرژی پایین و میزان استرس بالا، به طلاق والدین پاسخ می دهند که تلاش برای کنترل و حفظ کل خانواده است. درک عواملی که به جدایی والدین منجر شده و به یاد آوردن استرس طلاق، ممکن است به توانایی نوجوان در حل مشکلات در خانواده اش صدمه بزند.
تأثیر جنسیت:
امروزه محققان دریافتند که پسران و دخترانی که به ترتیب نزد پدر و مادرشان تربیت شده اند، از بچه هایی که به وسیله والد جنس متفاوت تربیت یافته اند، بهتر عمل می کنند. پسرهای محصلی که با پدرشان زندگی می کنند، به نظر می رسد در برنامه های سرپرستی، کمتر پرخاشگر باشند. همچنین مشکلات هیجانی کمتری نسبت به پسرهایی که با مادرشان زندگی می کنند، دارند.
دخترانی که به وسیله مادر تربیت می شوند، نسبت به آنان که توسط پدر تربیت می شوند، مسئولیت پذیرتر و بالغ تر هستند و این در حالی است که تربیت یک پسر خردسال توسط مادر و دختر توسط پدر، دردسرسازتر است. در هر حال، سازگاری کودکان با طلاق، بیشتر به کیفیت رابطه والد ـ کودک بستگی دارد تا جنسیت و سن کودک.
پیامدهای طلاق:
طلاق، در هر صورت، پیامدهای مخربی برای زن و مرد ایجاد می کند؛ از قبیل مسائل و مشکلات روانی، اجتماعی، اقتصادی و... گذشته از اینها، کسانی هستند که در این میان، سرانجام روزهای تیره و تاری در انتظارشان است. آنان، کودکانی هستند که در اثر طلاق پدر و مادر، سردرگم هستند و آینده خود را درخشان نمی بینند.
گسسته شدن خانواده در بیشتر موارد، اثرات روحی طولانی بر فرزندان می گذارد. این گسستگی روابط والدین، موجب قرار گرفتن فرد در شرایط ناسازگار و نارسا می شود. محرومیت فرزند از سرپرستی مشترک پس از متلاشی شدن و انحلال خانواده، او را از بسیاری مواهب و مزایای خانوادگی محروم ساخته و حتی به لحاظ محل زندگی نیز دچار آوارگی خواهد شد. در پاره ای موارد، کودک مجبور می شود به خاطر پایین بودن توان اقتصادی سرپرست خانواده، در کنار پدربزرگ و مادربزرگ یا عمه ها و عموها زندگی کند و حتی در شرایط حادتری در مراکز و مؤسسات اجتماعی نگهداری شود.
فرار فرزندان از خانه، سرقت، اعتیاد به مواد مخدر و قاچاق، قتل و جنایت و... از جمله پیامدهای سوءطلاق می باشد.
اگر زوجین پیش از ازدواج، شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا کنند و در تعیین ملاک های خود برای ازدواج جدی باشند، با مسائل سوئی همچون طلاق روبه رو نمی شوند.
منبع: مجله شادکامی و موفقیت