باور غلط (1) زن ها سیری ناپذیرند
«هرگز نمی شود زن ها را خوشحال و راضی کرد، پس اصلاً چرا خودمان را اذیت کنیم؟»
«اول این را می خواهد، بعد هم آن را. بعداً هم چیزی دیگری. اصلاًخواسته هایش تمامی ندارد.»
«زن ها مدام نق می زنند. از غرغر کردن بر سر ما انرژی می گیرند.»
« در برابر آن ها هیچ وقت برنده نیستی. هیچ وقت هیچ چیز از نظر آن ها به اندازه ی کافی خوب نیست.»
چه مردها این جملات را بر زبان بیاورند و چه تنها به آن ها فکر کنند، موضوع در هر حال یکی است: هنگامی که به نیازها و خواسته های نامزد/همسرشان گوش می کنند یا تلاش او را مبنی بر بهبود رابطه می بینند، فقط و فقط به یک چیز می رسند: مهم نیست چقدر تلاش می کنی. زن ها هیچ وقت راضی نمی شوند. این باور نادرست، زن های نق نقویی را به تصویر می کشد که مدام مردها را با سرزنش ها و گفت و شکایت های خود در باره ی هر چه می کنند یا می گویند، عصبی می سازند. از آن جا که سیری ناپذیر نیز هستند، لذا مردها خودآگاه یا ناخودآگاه به این نتیجه می رسند که:اصلاً چرا خودمان را خسته کنیم!؟»
چرا این باور نادرست است؟ زیرا تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پرتوقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته است. این حقیقت ندارد که ما زن ها سیری ناپذیر یا تسلی ناپذیر هستیم. بلکه این طبیعت ماست که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز باشیم.
باور غلط: زن ها سیری ناپذیر هستند
واقعیت: زن ها همیشه به دنبال آنند تا همه چیز را بهتر کنند.
مردان عزیز: ممکن است جملات فوق را بخوانید و بگویید: «خب، مگر فرق این دو جمله در چیست؟ آیا معنای هر دو این نیست که هر چه مردها تلاش کنند باز هم کافی نیست؟» پاسخ من این است که «نه. معنای این دو جمله یکی نیست. بهبود و اصلاح اوضاع هرگز با سیری ناپذیر بودن یک چیز نیست.»
برای نمونه، چنانچه از یکی از کارمندان خود بخواهید گزارشی را دوباره از نو تهیه کند به این معنا نیست که هرگز از کار کسی رضایت ندارید. چنانچه بورد جدیدی روی دستگاه استریوی خود نصب کنید یا سیستم را ارتقاء دهید به این معنا نیست که هیچ وقت از هر چه می خرید، راضی نیستید. چنانچه ماشین خود را بفروشید تا یک مدل بالاتر از آن را بخرید، به این معنا نیست که از ماشینی که می رانید راضی نیستید. تمامی اعمال فوق نمودهایی از این میل و گرایش در شما مبنی بر بهبود و ارتقاء چیزهایی است که دارید.
در رابطه با زن ها هم موضوع به همین قرار است. تنها به این دلیل که می خواهیم چیزی را بهتر کنیم به این معنا نیست که هیچ وقت نمی شود ما را خوشحال کرد. باید اعتراف کنم زن هایی را می شناسم که این شکایت در باره ی آن ها صدق می کند. زن های ایرادگیر و نق نقویی که به گونه ای با شوهرشان رفتار می کنند که گویی مرد بیچاره در یک مرکز بازپروری ثبت نام کرده است نه در یک ازدواج. چنانچه با زنی این چنین رابطه دارید، با شما همدردی می کنم. اما باور کنید همه ی زن ها اینطور نیستند.
این حقیقت دارد که زن ها اغلب به سادگی مردها از روابط صمیمی خود راضی نمی شوند و به کم توقعی مردها نیستند.و به نظر من این به این دلیل است که استاندارهای احساسی و عاطفی ما بالاتر از مردهاست. به یاد داشته باشید: برای زن ها عشق اولویت اول محسوب می شود و این که زن ها همواره خواستار آفرینش و خلاقیت هستند. لذا احساس می کنند وظیفه ی آنان است که روابط صمیمی خود را بهبود یا ارتقاء ببخشند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هر گاه زنی برای بهبود یا اصلاح رابطه پیشنهادی دارد به این معنا نیست که شما را سرزنش می کند یا به شما انتقاد دارد، بلکه به این معناست که متعهد است رابطه اش را به رابطه ای مطلوب تبدیل می کند.
برخی از مشکلات ناشی از باور غلط (1)از این قرار هستند:
*مردها گاهی اوقات از این باور غلط به عنوان بهانه ای برای کم اهمیت جلوه دادن نیازها و خواسته های نامزد/همسرشان استفاده می کنند.
ژانت، پس از آن که سرانجام پس از یک هفته جسارت لازم را به خود می دهد کنار شوهرش می نشیند و به او می گوید احساس می کند که از او جدا افتاده و دور شده است، به او توضیح می دهد که نیاز دارد شب ها و آخر هفته ها بیشتر با هم باشند و مجبور نباشند که همه اش در خانه کار کنند تا بتوانند نزدیکی و صمیمیت گذشته ی خود را مجدداً باز یابند.داریل با نگرانی به صحبت های او گوش می دهد و با حالتی اعتراض آمیز پاسخ می دهد که:«هرکاری می کنم، نمی تونم تو رو خوشحال کنم.خودت بودی که گفتی این شغل جدید را انتخاب کنم و حالا شکایت می کنی که زیادی کار می کنم.هیچ وقت از هیچ چیز رضایت نداری.»
داریل خود را متقاعد کرده است که نیازی نیست به احساسات و نیازهای همسرش رسیدگی کند زیرا او زنی است که همیشه ناراضی و گله مند است. لذا، آنچه می گوید ارتباط چندانی با واقعیت ندارد.او از باور غلط (1) استفاده می کند تا با ترس از بی کفایتی خود رو به رو نشود.
*مردها از باور غلط (1) به عنوان بهانه ای برای ناموجه جلوه دادن و بی اعتبار دانستن نظرات و بازتابی های ما و رو به رو نشدن با کاستی های خودشان استفاده می کنند.
مردهای بسیاری را می شناسم که با استناد به این باور غلط که:زن ها سیری ناپذیر و پرتوقع هستند» استفاده می کنند تا مجبور نباشند به نظرات همسرشان گوش کنند.بدین معنا که در مواجهه با صحبت ها و خواسته های نامزد/همسرشان فوراً اعتبار و صحت این گونه درخواست ها و نیازها را زیر سؤال می برند و به خودشان ـ و گاهی اوقات او نیزـ می گویند که هرکاری هم که بکنند،همسرشان راضی نخواهد شد، پس چرا اصلاً خودشان راخسته کنند. معمولاً این قبیل مراودات و تبادلات به قرار زیر پیش می روند:
زن:عزیزم، می خواستم درباره ی خواباندن بچه ها با تو صحبت کنم.ما توافق کرده بودیم که در این کار به هم کمک کنیم.اما ظاهراً تو همیشه اعتراض می کنی که خسته هستی یا اضافه کاری داشتی و دست آخر این من هستم که مجبور می شوم به تنهایی آن را انجام دهم.
مرد:«دوباره شروع کردی، همیشه کاسه کوزه ها را سر من می شکنی که پدر خوبی نیستم. هیچ وقت هیچ چیز برات به اندازه ی کافی خوب نیست.»
این تاکتیک زن را مجبور می سازد تا فوراً حالت تدافعی به خود بگیرد. این حالت را زخم زبان زدن می دانم.حرکات آن نیز به این ترتیب است که مرد، زن را با کلیشه ای منفی می چزاند و سپس موضوع مکالمه را که عبارت بود از اینکه آیا در انجام کارهای مربوط به بچه ها به همسرش کمک می کند یا نه، به این موضوع که مشکل از زنش است تغییر می دهد. به جای آن که مایل باشد تا به خود و رفتار خود نگاهی بیاندازد، خود را قربانی مظلوم و بی گناهی جلوه می دهد که از ناحیه ی قوانین سخت و غیرمنطقی همسرش مورد محاکمه و بازخواست قرار گرفته است.
*مردها با استناد به این باور غلط برای خود حسی قلابی از قدرتمند بودن خریداری می کنند.
بعضی از مردها چنین باور دارند که چنانچه همه ی خواسته های نامزد/همسر خود را برآورده سازند، برده ی نیازهای او می شوند. پیش خودشان فکر می کنند: «اگر کوتاه بیایم، بدبختی ها شروع می شوند، دیری نمی کشد که باید به هر ساز او برقصم و چیزی نمی گذرد که نوکر بی اختیار او می شوم!»لذا به مجرد اینکه نامزد/همسرشان درخواستی از او می کند، واکنشی افزوده و افراطی از خود نشان می دهند و به جای آنکه به آنچه نامزد/همسرش می گوید گوش کند به گونه ای رفتار می کنند که گویی تمامی حقوق و آزادی های او را زیر پا گذاشته اند. این گونه مردها فکر می کنند باید از اول همه ی حد و مرزها را خوب ترسیم کنند تا مبادا کسی حق شان را پایمال کند!
البته این گونه مردها اشتباه می کنند. در بیشتر موارد این قبیل خواسته های زن ها نبردی بی امان بر سر تصاحب قدرت و کنترل در رابطه نیست، بلکه صرفاً بیان خواسته یا نیازی ساده است و ترس مرد مبنی بر اینکه اگر «شل بگیرد یا وادهد» بزودی تمامی اقتدار و اعتبار خود را از دست خواهد داد، بی پایه و اساس است. این کار درست مانند این است که ماشین تان به یک تنظیم موتور یا تعویض روغن نیاز داشته باشد، اما شما بترسید که چنانچه آن را نزد مکانیک ببرید و موافقت کنید که روغن موتور را تعویض کند، مکانیک از شما خواهد خواست که کل موتور را تعویض کنید!
*مردها از این باور غلط استفاده می کنند تا شکست خود را در برآورده ساختن نیازهای نامزد/همسرشان لاپوشانی کنند.
داستان زیر را یکی از زنان شرکت کننده در یکی از سمینارهایم تعریف کرد:
«من و شوهرم تازه ازدواج کرده ایم. او واقعاً مردی خوب و دوست داشتنی است. فکر می کنم پیش خودش فکر کرده بود که اگرهرشب آشغال ها را خالی کند مرا خوشحال می کند. همین کار را هم می کرد. متوجه شدم که هر شب تمامی سطل آشغال های تک تک اتاق ها را توی سطل اصلی خالی می کرد و سپس با خوشحالی، سوت زنان آن را می برد و دم در توی سطل های بزرگ خالی می کرد.
یک روز پس از آن که به تازگی به آپارتمان جدیدمان نقل مکان کرده بودیم، از او خواستم تا در شستن ظرف ها به من کمک کند. در کمال تعجب بسیار بداخلاق و عصبانی شد. با شکایت گفت: «هر چه می کنم تو را راضی نمی کند. هیچ وقت هیچ چیز کافی نیست!» راستش را بخواهید اصلاً نمی توانستم بفهمم چرا تا این حد عصبانی است، مگر پس از آن که با هم صحبت کردیم. معلوم شد که او از جانب خودش (و بی آن که از من پرسیده باشد) تصمیم می گیرد که چه چیزی مرا خوشحال می کند. من هرگز از او نخواسته بودم در خالی کردن آشغال ها به من کمک کند. لذا هر بارکه حدسیات او درست از آب در نمی آمدند، احساس می کرد که شکست خورده است و من زنی پرتوقع و سیری ناپذیر هستم.»
احتمالاً داستان فوق برای بسیاری از شما آشناست.
حال یا شوهرتان هدیه ای برایتان خریده است که فکر می کرده از آن خوشتان می آید و نیامده.یا قفسه بندی هایی برای قرار دادن قابلمه ها توی آشپزخانه ساخته بود. در حالی که ما همان طور که بوده است، از همه چیز راضی بوده ایم. یا نامزدتان بلیط هایی برای تماشای مسابقه ی کشتی تهیه کرده است آن هم تنها به این دلیل که یک روز درباره ی ورزش با او صحبت کرده بودید و بعداً متوجه شده است که حالتان از کشتی به هم می خورد!
یا ... گاهی اوقات حتی خوش قلب ترین و مهربان ترین مردها نیز فراموش می کنند که خواسته های همسرشان را از او بپرسند و خودسرانه و از روی حدسیات، خود را به زحمت می اندازند و در پی آن احساس شکست و اجحاف و... می کنند و از دست نامزد یا همسرشان به این بهانه که پرتوقع و سیری ناپذیر است عصبانی می شوند.
واقعیت مربوط به باور غلط (1)
مردان عزیز:می توانم قسم بخورم که این ادعا حقیقت دارد:
زنهاـ دست کم بیشتر آنهاـ بسیار نیز کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچکترین چیزها خوشحال شان کرد. فکر نکنید صدای خنده ی شما را نمی شنوم! زیرا اینطور نیست؟!اما همچنان بر سر ادعایم خواهم ماند. این موضوع که چنانچه نیازهای واقعی یک زن را درک کنید، راضی کردن و خوشحال کردن او نیز عملاً بسیار ساده خواهد شد. چنانچه باور نمی کنید به شما پیشنهاد می کنم، توصیه زیر را بیازمایید و نتایج را ارزیابی کنید: هر روز سه تعریف و تمجید و تحسین کوتاه به نامزد/همسرتان بدهید: یک تلفن اضافی، پنج دقیقه در آغوش گرفتن و صمیمیت، و پرسیدن یک سؤال ساده: «از دست من چه کاری ساخته است؟» «الآن چه کاری می توانم برایت انجام دهم؟» سپس ببینید که چگونه در برابرتان از خوشحالی و رضایت آب خواهد شد!