عادت ماهیانه چگونه اتفاق می افتد؟
عادت ماهیانه به خونریزی گفته می شود که پس از بلوغ به طور منظم و دوره ای در زنان رخ می دهد. پس از بلوغ از مغز هورمون هایی ترشح می شود که روی تخمدان ها اثر کرده و موجب تولید هورمون های زنانه(استروژن و پروژسترون) از تخمدان ها می شوند. این هورمون ها موجب آزاد شدن سلول جنسی زنانه(تخمک) از تخمدان و ضخیم و پر خون شدن لایه داخلی رحم(اندومتر) می شوند. تخمکی که از تخمدان آزاد شده است، به داخل لوله رحمی می افتد. اگر سلول جنسی مرد(اسپرم) در مجاورت این تخمک قرار بگیرد و لقاح یعنی ترکیب تخمک و اسپرم اتفاق بیفتد سلول تخم ایجاد شده و با کاشته شدن آن در رحم حاملگی رخ می دهد. در طول مدت حاملگی عادت ماهیانه قطع می شود. اما اگر حاملگی اتفاق نیفتد، تخمک از بین می رود و لایه داخلی رحم که ضخیم شده بود، شروع به ریزش می کند و قاعدگی اتفاق می افتد و مجددا این وقایع تکرار می شود. معمولا از یک خونریزی عادت ماهیانه تا خونریزی بعدی 28 روز طول می کشد و معمولا تخمکگذاری 14 روز قبل از شروع خونریزی است. در هر دوره نیز یک تخمک از یکی از تخمدان ها آزاد می شود.
بلوغ در دختران
ساختمان دستگاه تناسلی زن
برای اینکه بتوانید تغییرات بلوغ را در دخترتان تشخیص دهید، قبل از هر چیز لازم است دستگاه تناسلی زن را بشناسید. در اینجا در مورد هر یک از قسمت های دستگاه تناسلی زن و کار آن، توضیح مختصری می دهیم.
دستگاه تناسلی زن به دو قسمت خارجی و داخلی تقسیم می شود.
دستگاه تناسلی خارجی
دستگاه تناسلی خارجی, آن قسمتی است که از بیرون دیده می شود. این قسمت به ترتیب از بیرون به سمت داخل شامل فرج(ولو)، پرده بکارت و مهبل(واژن) است.
فرج(ولو): قسمت کاملا خارجی دستگاه تناسلی زن است. این قسمت محل رویش موهای زهار است.
مهبل(واژن): به شکل یک لوله است که از ولو تا رحم کشیده شده است. این لوله به طور متوسط 7 تا 10 سانتی متر طول دارد. در حالت عادی این لوله روی هم خوابیده است اما می تواند کشیده شده و گشاد شود. به همین دلیل است که در موقع زایمان، نوزاد می تواند از این کانال عبور کند و به دنیا بیاید.
پرده بکارت: پرده ای است که در ابتدای واژن قرار دارد. شکل و سفتی این پرده در افراد مختلف تفاوت دارد. معمولا این پرده در زمان اولین مقاربت پاره می شود و خونریزی می کند اما گاهی اوقات شکل پرده طوری است که با مقاربت خونریزی اتفاق نمی افتد. در این موارد با مراجعه به پزشک قانونی می توان وقوع اولین مقاربت را اثبات کرد.
دختران در سن کمتر و به میزان بیشتری نسبت به پسران در معرض خطر آلودگی به HIV قرار دارند.
آیا دختران نوجوان و جوان در معرض خطر آلوده شدن قرار دارند؟
جوانان یکی از گروه هایی بودند که به مراتب در مقابل HIV و ایدز ایمن بودند. اما امروزه بیش از نیمی از افرادی که آلوده می شوند را جوانان زیر 25 سال تشکیل می دهند. در این میان دختران نسبت به پسران به میزان بیشتری و در سنین پایین تری در معرض خطر آلودگی به HIV قرار گرفته اند. 2
دختران جوان در هنگام داشتن رابطه جنسی دارای قدرت تصمیم گیری کمی هستند. به دلیل کمتر بودن سن بلوغ جنسی و شروع فعالیت های جنسی در سنین پایین تر با مسایلی مانند رابطه امن تر معمولاً آگاهی کم تری دارند. و یا در استفاده از وسایل محافظتی مانند کاندوم یا شرایط انتخاب کردن را ندارند و یا آگاهی و دانش لازم در این باره را ندارند. آنان همچنین برای محافظت از خود در برابر مشکلاتی مانند سوءاستفاده جنسی، بهره برداری جنسی و اعتیاد بسیار آسیب پذیر می باشند.
چرا دختران در سنین جوان تری درمعرض خطر قرار دارند؟
چرا دختران جوان نسبت به همسالان پسر خود زودتر و بیشتر آلوده می شوند؟
بسیاری از دختران جوان به دلیل داشتن شریک جنسی مرد بزرگتر از خود و گاه داشتن همسر مسن تر آلوده می شوند. همچنین ناحیه تناسلی یک دختر نوجوان به راحتی دچار زخم می شود و به نسبت یک زن مسن تر برای دریافت آلودگی بسیار مستعد تر می باشد.
دختران جوان بسیاری دچار آلودگی شده اند به دلیل اینکه در موقعیتی آسیب پذیری قرار داشته اند، برای نمونه کار کردن به عنوان کارمند و یا خدمتکار دختر در بین آشنایان و یا کارفرمایان ثروتمند که آنان را مورد تجاوز قرار داده اند. علاوه بر این خیلی از دخترهای جوان وقتی به یک رابطه طولانی و یا ازدواج تن می دهند به دلیل داشتن نیاز و فقدان امنیت لازم به ارتباط با مردهای مسن تر و با اختلاف سنی قابل توجه تن می دهند.
بسیاری از دختران جوان نیز ممکن است به علت نیاز مالی به رابطه با یک مرد مسن تر تن بدهند که ممکن است از آن ها انتظار عدم استفاده از کاندوم را داشته باشد.
تفاوت دختران و پسران در مهارتهای اجتماعی :
ازجمله حوزههایی که در طول 30 سال گذشته زنان و مردان در آن بررسی شدهاند روابط اجتماعی است. گرایشهای اجتماعی، ابراز همدلی و همدردی با همنوع و بهطورکلی رفتارهای جمعگرایی که جهتگیریهای یک فرد را نسبت به دیگران نشان میدهد در این حیطه قرار دارند.
معیارهای اندازهگیری قوت این رفتارها بسیار زیاد است: برقراری ارتباط چشمی فرد با فرد، واکنش نسبت به رنج و گرفتاری دیگران، قدرت شناخت چهرهها. در همة این زمینهها، دختران برتری دارند و در مقایسه با پسرها، بیشتر درگیر «روابط»اند. همچنین بهتازگی کشف شده که، در نخستین روزهای پس از تولد، دختران بیشتر از پسران نسبت به چهرهها و صداها توجه نشان میدهند. در ششماهگی، دخترها قدرت بهخاطر سپردن و شناخت بیشتری در مورد چهرههایی دارند که قبلا ً دیدهاند و بیشتر از پسرها سروصدا میکنند. در 12 ماهگی، دخترها بهمراتب بیشتر به درخواستهای کلامی مادرشان توجه نشان میدهند، درحالیکه رفتار هر دو جنس، هنگامی که مادر، بدون واکنش کلامی، توجه آنها را با اسباببازی جلب میکند، یکسان است.
بین 12 تا 14 ماهگی، دختران بیشتر از پسران، گرایش دارند که، در حضور کودک دیگری که گریه میکند، به مدت طولانی و بهدفعات گریه کنند. جالب اینکه این تفاوت جنسیتی، هنگامی که کودکان در معرض شنیدن صدای ضبطشدة گریه قرار میگیرند، وجود ندارد.
در یک تحقیق در مورد کودکان 20 ماهه، چنین نتیجه گرفته شد که، از هر پنج دختر، سه دختر، و از هر سه پسر، یک پسر «همدلیف» بیشتری در برابر غم و رنج دیگران نشان میدهند.
ریچارد ا. فیبز (Richard A. Fabes) و نانسی آیزنبرگ (Nancy Eisenberg) از دانشگاه آریزونا، مطالعهای فراتحلیلی بر روی 259 تحقیق بینالمللی در مورد رفتار جمعگرایی کودکان با توجه به جنسیتشان، انجام دادند. نتیجهای که از این فراتحلیل گرفته شد درگیر بودنف بیشترف دخترها در این زمینه را تأیید کرد. همچنین نشان داد که تفاوتهای دو جنس بیشتر در واکنشهای روانشناختی (مانند مهربانی و توجه) است تا در واکنشهای عملی (مانند کمک واقعی و تقسیم مشکلات). علاوه بر این با استفاده از خودارزیابی از طریق پرسشنامه، افزایش سن در دختران با شدیدتر شدن رفتارهایی نظیر درونی کردن هنجارهای اجتماعی، جمعپذیری و همدلی در آنها همراه بود. این ویژگیها تحت تأثیر فرهنگ اجتماعی و خانوادگی قرار میگرفتند.?
دختران در سن کمتر و به میزان بیشتری نسبت به پسران در معرض خطر آلودگی به HIV قرار دارند.
آیا دختران نوجوان و جوان در معرض خطر آلوده شدن قرار دارند؟
جوانان یکی از گروه هایی بودند که به مراتب در مقابل HIV و ایدز ایمن بودند. اما امروزه بیش از نیمی از افرادی که آلوده می شوند را جوانان زیر 25 سال تشکیل می دهند. در این میان دختران نسبت به پسران به میزان بیشتری و در سنین پایین تری در معرض خطر آلودگی به HIV قرار گرفته اند. 2
دختران جوان در هنگام داشتن رابطه جنسی دارای قدرت تصمیم گیری کمی هستند. به دلیل کمتر بودن سن بلوغ جنسی و شروع فعالیت های جنسی در سنین پایین تر با مسایلی مانند رابطه امن تر معمولاً آگاهی کم تری دارند. و یا در استفاده از وسایل محافظتی مانند کاندوم یا شرایط انتخاب کردن را ندارند و یا آگاهی و دانش لازم در این باره را ندارند. آنان همچنین برای محافظت از خود در برابر مشکلاتی مانند سوءاستفاده جنسی، بهره برداری جنسی و اعتیاد بسیار آسیب پذیر می باشند.
چرا دختران در سنین جوان تری درمعرض خطر قرار دارند؟
چرا دختران جوان نسبت به همسالان پسر خود زودتر و بیشتر آلوده می شوند؟
بسیاری از دختران جوان به دلیل داشتن شریک جنسی مرد بزرگتر از خود و گاه داشتن همسر مسن تر آلوده می شوند. همچنین ناحیه تناسلی یک دختر نوجوان به راحتی دچار زخم می شود و به نسبت یک زن مسن تر برای دریافت آلودگی بسیار مستعد تر می باشد.
دختران جوان بسیاری دچار آلودگی شده اند به دلیل اینکه در موقعیتی آسیب پذیری قرار داشته اند، برای نمونه کار کردن به عنوان کارمند و یا خدمتکار دختر در بین آشنایان و یا کارفرمایان ثروتمند که آنان را مورد تجاوز قرار داده اند. علاوه بر این خیلی از دخترهای جوان وقتی به یک رابطه طولانی و یا ازدواج تن می دهند به دلیل داشتن نیاز و فقدان امنیت لازم به ارتباط با مردهای مسن تر و با اختلاف سنی قابل توجه تن می دهند.
بسیاری از دختران جوان نیز ممکن است به علت نیاز مالی به رابطه با یک مرد مسن تر تن بدهند که ممکن است از آن ها انتظار عدم استفاده از کاندوم را داشته باشد.
تفاوت دختران و پسران در مهارتهای اجتماعی :
ازجمله حوزههایی که در طول 30 سال گذشته زنان و مردان در آن بررسی شدهاند روابط اجتماعی است. گرایشهای اجتماعی، ابراز همدلی و همدردی با همنوع و بهطورکلی رفتارهای جمعگرایی که جهتگیریهای یک فرد را نسبت به دیگران نشان میدهد در این حیطه قرار دارند.
معیارهای اندازهگیری قوت این رفتارها بسیار زیاد است: برقراری ارتباط چشمی فرد با فرد، واکنش نسبت به رنج و گرفتاری دیگران، قدرت شناخت چهرهها. در همة این زمینهها، دختران برتری دارند و در مقایسه با پسرها، بیشتر درگیر «روابط»اند. همچنین بهتازگی کشف شده که، در نخستین روزهای پس از تولد، دختران بیشتر از پسران نسبت به چهرهها و صداها توجه نشان میدهند. در ششماهگی، دخترها قدرت بهخاطر سپردن و شناخت بیشتری در مورد چهرههایی دارند که قبلا ً دیدهاند و بیشتر از پسرها سروصدا میکنند. در 12 ماهگی، دخترها بهمراتب بیشتر به درخواستهای کلامی مادرشان توجه نشان میدهند، درحالیکه رفتار هر دو جنس، هنگامی که مادر، بدون واکنش کلامی، توجه آنها را با اسباببازی جلب میکند، یکسان است.
بین 12 تا 14 ماهگی، دختران بیشتر از پسران، گرایش دارند که، در حضور کودک دیگری که گریه میکند، به مدت طولانی و بهدفعات گریه کنند. جالب اینکه این تفاوت جنسیتی، هنگامی که کودکان در معرض شنیدن صدای ضبطشدة گریه قرار میگیرند، وجود ندارد.
در یک تحقیق در مورد کودکان 20 ماهه، چنین نتیجه گرفته شد که، از هر پنج دختر، سه دختر، و از هر سه پسر، یک پسر «همدلیف» بیشتری در برابر غم و رنج دیگران نشان میدهند.
ریچارد ا. فیبز (Richard A. Fabes) و نانسی آیزنبرگ (Nancy Eisenberg) از دانشگاه آریزونا، مطالعهای فراتحلیلی بر روی 259 تحقیق بینالمللی در مورد رفتار جمعگرایی کودکان با توجه به جنسیتشان، انجام دادند. نتیجهای که از این فراتحلیل گرفته شد درگیر بودنف بیشترف دخترها در این زمینه را تأیید کرد. همچنین نشان داد که تفاوتهای دو جنس بیشتر در واکنشهای روانشناختی (مانند مهربانی و توجه) است تا در واکنشهای عملی (مانند کمک واقعی و تقسیم مشکلات). علاوه بر این با استفاده از خودارزیابی از طریق پرسشنامه، افزایش سن در دختران با شدیدتر شدن رفتارهایی نظیر درونی کردن هنجارهای اجتماعی، جمعپذیری و همدلی در آنها همراه بود. این ویژگیها تحت تأثیر فرهنگ اجتماعی و خانوادگی قرار میگرفتند.?
تفاوت دختران و پسران در مهارتهای فیزیکی :
بهطور معمول بلوغ در دختران زودتر از پسران رخ میدهد (11 تا 13 سالگی برای دختران و 13 تا 15 سالگی برای پسران). حداکثر رشد استخوانی دختران در 12 سالگی و پسران در 14 سالگی مشاهده میشود. حداکثر میزان رشد تودة عضلانی دختران در 12 سالگی و پسران در 5/15 سالگی است. شکلگیریف کلیف رشدف موهای میانی بدن در دخترها بین 13 تا 14 سالگی و در پسرها بین 14 تا 15 سالگی است.
بهطورکلی، در سنین بلوغ، بیشترین تغییرات در ویژگیهای چهره در پسران مشاهده میشود. برعکس، دختران در مقایسه با پسران مستعد ذخیرة چربی میشوند. تغییرات صدا مورد دیگری است که در دختران و پسران به شکل متفاوتی بروز میکند. صدای پسرها در حدود 15 تا 16 سالگی تغییر میکند و این ویژگی در دختران بروز نمیکند.
دوران بلوغ در حدود 5/1 تا 5 سال طول میکشد. پس از این دوران، پسران نسبت به دختران برتری فیزیکی مییابند: قلب و ریهها بزرگتر میشود، عضلات رشد بیشتری دارند، فشار خون بالاتر میرود و تغییراتی از این قبیل. در سیر تکامل انسان، این ویژگیها به نرها توانایی داده تا بتوانند، در شکار، جنگ و جابهجا کردن اشیای بزرگ و سنگین، نسبت به موجودات ماده برتری یابند. امروزه این ویژگیهای فیزیکی در فعالیتهای ورزشی نمایان میشود: قهرمانان مرد در مقایسه با قهرمانان زن، با وجود تمرینهای مساوی، نتایج و رکوردهای بهتری بهدست میآورند. در دوران کودکی، دخترها و پسرها در پرشف طول، دو سرعت و طناب زدن عملکرد مشابهی دارند. اما در 17 سالگی، برتری پسران در این زمینهها عمومیت دارد. از هر 10 پسر، 9 نفر از دخترها جلو میزنند!
اما به اعتقاد برخی از زیستشناسان، تفاوتهای کوچک میان دو جنس در انجام دادن فعالیتهای ورزشی از دوران کودکی قابل تشخیص است. مثلا ً در 90 درصد از کودکان 2 تا 7 ساله، پسران در پرتاب اشیا (از نظر سرعت و فاصله) موفقتر از دختران هستند. پسران این برتری را مدیون تفاوتهای طبیعی، بخصوص در طول استخوان زند زبرین (یکی از دو استخوان تشکیلدهندة ساعد دست)، هستند. این تفاوت حتی در سهچهارم جنینهای پسر دیده میشود.
از نظر خصوصیات رفتاری، پسرها از نخستین سالهای زندگی خطرپذیرتر از دخترها هستند. به همین علت، پسران خردسال بیشتر از دختران همسنوسالشان دچار سوانح و حوادث میشوند. طبق آمار بهدستآمده در اروپا، این حوادث برای 4/9 درصد از پسران و 5/6 درصد دختران زیر 4 سال اتفاق میافتد. در گروه سنی 5 تا 9 سال، این حوادث برای 4/9 درصدف پسران و 5/7 درصد از دختران؛ و در گروه سنی 10 تا 14 سال، برای 2/14 درصد پسران و 7 درصد از دختران رخ میدهد. این تفاوتها در مورد برخی بیماریها و آسیبها واضحتر است. مثلا ً میزانف ابتلای پسرها به اختلال بیشفعالی دو برابر دخترهاست. جنسف قویتر پس از بلوغ نیروی جسمی را بهراحتی به رفتار و گفتار خشن تغییر میدهد. یک تحلیل آماری 20 ساله در 31 کشور نشان میدهد که 5/89 درصد از جنایتکاران این جوامع مرد بودهاند.
با وجود اینکه زنان بهطور متوسط، در برخی از ویژگیهای فیزیکی مانند قد، وزن، حجم تودة عضلانی، حجم قلب، میزان اکسیژنگیری خونی و میزان هموگلوبین از مردان عقبترند، در مقابل، زنان از مردان مقاومترند. در همة کشورها، طولف عمرف زنان از طولف عمر مردان بیشتر است. میانگینف «امید به زندگی» در اروپا برای زنان 79 سال و برای مردان 72 سال است. هرچه کشوری از نظر اقتصادی و تکنولوژی پیشرفتهتر باشد، این فاصله بیشتر به نفع زنان است.
مرگومیر مردان در همة گروههای سنی بیشتر از مرگومیر زنان است. این پدیده از کودکی شروع میشود: بلوغف دیررس پسران، تأثیرف منفی هورمونهای مردانه بر دستگاه ایمنی و میزانف بالاتر سطح سوختوساز پایه. پسرها در برابرف مشکلات و مسائلف محیطی و غذایی حساسترند. یک گروه تحقیقاتی به مسئولیت ر. مارتورل (R. Martorell)، با بررسی یک جمعیت فقیر 249 نفری از سرخپوستان بومی گواتمالا با 26 سال سن، مشاهده کرد که، در سهسالگی، پسرها و دخترها به نسبت مساوی از تأخیر در رشد بهدلیلف سوءتغذیه و عفونت رنج میبرند، اما این تأخیر بر دو جنس تأثیرهای متفاوتی برجا میگذارد: یکسوم پسرها پس از سهسالگی دچار اختلال شناختی (عامل اختلال در یادگیری) میشوند، درحالیکه این نسبت در دخترها یک به ده است.
پسرها در برابر بیماریهای شایعتر، مانند سرطانها، بیماریهای قلبیـعروقی، بیماریهای مغزی، دیابت، سیروز کبدی و بیماریهای کودکان بسیار آسیبپذیرترند. همانطور که آمار مرگهای خشن (در اثر خودکشی، قتل، تصادفهای رانندگی، سوانح شغلی و حرفهای و...) نیز این یافته را تأیید میکند
زن و مرد در زیستشناسی نوین !!!
معمولا ً هر پدر و مادری وقتی از بچهدار شدنشان آگاه میشوند، به اولین چیزی که فکر میکنند جنسیت اوست. بچه پسر است یا دختر؟
اما تفاوتهای بین دو جنس دقیقاً از چه زمانی آشکار میشود؟ آیا این تفاوتها تحت تأثیر محیط و شیوههای تربیتی و آموزشی است یا برنامهریزی ازپیشتعیینشدة ژنهاست؟
دانش زیستشناسی پاسخ تمام این سؤالات را دارد. پاسخهایی که بهمراتب از آنچه که فکر میکنیم تعجبآورتر است.
در دوماه اول تشکیل جنین، جنسیت آن مشخص نیست. جالب آنکه اگر جلو پسر شدنف جنین را بگیریم، دختر خواهد شد!
در طی بارور شدن تخمک (سلول جنسی ماده) به وسیلة اسپرماتوزوئید (سلول جنسی نر)، کروموزومهای جنسی یعنی جنسیت ژنتیکی فرد تعیین میشود. اگر دو سلول جنسی حاوی کروموزوم X با هم ترکیب شوند، جنین دختر خواهد بود و اگر یک کروموزوم X با یک کروموزوم Y ملاقات کند، جنین پسر خواهد شد. ژن SRY که بر روی کروموزوم Y واقع شده است، از هفتمین هفتة زندگی جنینی باعث ظهور ویژگیهای متمایزکنندة جنسی میشود. غدد جنسی اولیه یا به تخمدانها تبدیل میشوند یا به بیضهها. تخمدانها هورمون استرادیول ترشح خواهند کرد و بیضهها هورمون تستوسترون. این هورمونها همراه با سایر هورمونهای جنسی، مجموعة اعضای فرد، ازجمله مغز، را مؤنث یا مذکر میکنند.
هورمونهای جنسی تعیینکنندهاند :
عملکرد هورمونها بسیار دقیق و حساس است، زیرا ساختمان شیمیایی هورمونهای زنانه و مردانه اختلاف اندکی با یکدیگر دارند. هورمونهای جنسی در مراحل مختلف، بخصوص بلوغ، رشد اندامهای جنسی را کنترل میکنند. آنها در طول زندگی فرد نیز رفتارهای او را تحت تأثیر قرار میدهند.
هورمونهای جنسی تعیینکنندة جنسیتاند. یعنی تغییرات هورمونی جنسیت ظاهری و جنسیت رفتاری مناسب را ایجاد میکند. مثلا ً اگر هورمون تستوسترون را به جنینهای مادة خوکچههای هندی تزریق کنیم، آنها هرگز ظاهری مشابه بقیة خوکچههای هندی ماده (خمیدگی در ستون فقرات و کمرگاه) در دورة پس از بلوغشان پیدا نخواهند کرد.
تفاوتهای جنسی در درجة اول از نظمی بیولوژیک تبعیت میکنند. براساس یک اصل عمومی در اغلب جانوران، با افزایش رشد، تفاوتهای جنسی مشخصتر میشود. در هنگام تولد، تشخیص جنس نوزاد مشکل است. بهتدریج میان نوزادان دختر و پسر تفاوتها ظاهر میشود و پس از بلوغ، دیگر شکی در جنسیت ظاهری فرد باقی نمیماند.
بلوغ مهمترین دورة تفکیک و تمایز دو جنس است. در این دوره، تحت تأثیر هورمونهای جنسی، علائم ثانویة جنسی ظاهر میشود. برخی بخشهای مغز مانند هیپوتالاموس و هیپوفیز قدامی، غدد جنسی (تخمدانها و بیضهها) و غدد فوقکلیه، در سنین بلوغ، هورمونهای جنسی (استروژن، پروژسترون، تستوسترون) فراوانی ترشح میکنند.
ازدواج و جوانان در جامعه
با توجه به مطالب فوق، معلوم میشود که اولاً ازدواج از اصلیترین مشکلات جامعه ایرانی نیست. در عوض مشکل اقتصادی چون گرانی کالاها و مسکن و کمبود درآمد از اصلیترین مشکلات اقتصادی جامعه ایرانی است.
ثانیاً در میان مشکلات جوانان اصلیترین آنها نیز ازدواج نیست. در عوض مشکلات اقتصادی و مسکن و اشتغال در صدر قرار دارد. در این صورت میتوان مدعی شد که در جامعهای که حفظ کیان خانواده از اولویت بالایی برخوردار است، با وجود اینکه خانوادهها با تأخیر سن ازدواج آشنایی دارند، اولین مسئلهشان را که نیاز به حمایت دولت دارد، رفع و ساماندهی امور ازدواج به شکل دائم یا موقت نمیدانند. بلکه همچنان مدعیاند که مشکل اصلی گرانی کالاها و مسکن و نبود شغل است.
در همین زمینه بد نیست بدانیم که به چه میزان مردم ایران مدعیاند که داشتن بیش از یک همسر (زن) برای یک مرد ممکن است. اطلاعات بدست آمده از یک پژوهش نشان دهنده این است که 1/45 درصد کاملاً مخالف، 3/32 درصد مخالف، 1/11 درصد در حد متوسط، 5/11 درصد موافق با داشتن بیش از یک زن برای مرد، هستند.
بنابراین بیشتر افراد مورد بررسی مخالف ازدواج با بیش از یک زن از نوع دائم (4/77 درصد در مقابل 5/11 درصد) و همچنین ازدواج به صورت موقت (2/69 درصد مخالف در مقابل5/16 درصد موافق) میباشند.
در زمینه داشتن بیشتر از یک زن برای مرد، زنان مخالفت بیشتری نسبت به مردان نشان میدهند. این تفاوت از لحاظ آماری معنادار میباشد. در شاخص افراد مخالف 87 درصد زنان و در مقابل2/69 درصد مردان است و در طیف افراد موافق 8/14 درصد مردان و 7/7 درصد زنان میباشند. در بحث ازدواج موقت 2/38 درصد کاملاً مخالف، 31 درصد مخالف، 3/14 درصد در حد متوسط، 5/11 درصد موافق و 5 درصد کاملاً موافق با این شیوه از ازدواج بودهاند. در بحث ازدواج موقت تفاوت معناداری بین زن و مرد دیده نمیشود. گرچه پارهای از اختلافات نشان میدهد که نسبت مخالفت زنان با ازدواج موقت (9/70 درصد) بیشتر از مردان (7/67 درصد) است. اما در مورد ازدواج دائم نسبت موافقها بیشتر میباشد (1/18 درصد مردان و 7/14 درصد زنان).
بهطور کلی میتوان عنوان کرد که زنان نسبت به ازدواج دائم با بیش از یک زن برای یک مرد مخالفت شدیدتری دارند؛ ولی در مورد ازدواج موقت (صیغهای) این اختلاف در حدود 17 درصد کاهش مییابد و نیز به تعداد موافقها افزوده میشود. گرچه نسبت مخالفت مردان در هر دو نوع ازدواج تقریباً یکساناست (2/69 و 7/67 درصد).
اطلاعات بدست آمده در زمینه بررسی تعدد ازدواج با وضعیت تأهل افراد رابطه معناداری را نشان نمیدهد. بهگونهای که 12 درصد مجردان و 2/11 درصد متأهلان نسبت به ازدواج دائم و نیز به ترتیب 6/16 و 4/16 موافق ازدواج موقت میباشند. پس احتمال تصادفی بودن رابطه بین دو متغیر رد نمیشود و تفاوت بین آن دو وجود ندارد.
به لحاظ سنی نیز اختلاف عمده وجود ندارد. اندک تفاوتها بیانگر افزایش سن و مخالفت کمتر آنها میباشد ؛ در مقابل در مورد ازدواج موقت با افزایش سن میزان مخالفت بیشتر میگردد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت جوانترها بیشتر مخالف داشتن بیش از یک زن برای مرد بوده و در مقابل بیشتر موافق ازدواج موقت میباشند. در مقابل میانسالان و مسنترها بیشتر موافق بیش از یک زن برای مرد و نیز کمتر موافق ازدواج صیغهای هستند. البته این رابطه از لحاظ آماری معنادار نیست.
یافتههای بدست آمده همچنین نشان میدهد که بین مقاطع تحصیلی مختلف با ازدواج دائم رابطه معناداری وجود ندارد ولی با متغیر ازدواج موقت رابطه آماری مورد تأیید میگردد، چنانچه ملاحظه میشود با افزایش سطح سواد از میزان مخالفت با ازدواج موقت کاسته میشود. 2/74 درصد افراد بیسواد، 6/72 درصد از دارندگان تحصیلات ابتدایی، 6/69 درصد از دارندگان تحصیلات متوسطه، 1/68 درصد از دیپلمهها و 6/66 درصد از دانشگاهیان مخالف این موضوع بودهاند.
این تفاوت محسوس منجر به رابطه معناداری در این زمینه شدهاست. در نهایت میتوان نتیجه گرفت هر چه تحصیلات افراد زیاد میشود عمدتاً نسبت موافقت آنها با ازدواج موقت بیشتر میشود، عکس این نتیجه نیز صادق است.
در بررسی سطوح درآمدی افراد با متغیر تعدد ازدواج ، نتایج بدست آمده حاکی از آناست که به موازات اینکه درآمد افراد افزایش مییابد میزان موافقت آنها با داشتن بیش از یک زن برای مرد، افزایش مییابد. بنابراین میتوان عنوان کرد که هر چه درآمد افراد افزایش مییابد عمدتاً از مخالفت آنها کاسته و به موافقتشان نسبت به تعدد ازدواج دائم افزوده شود.
بین متغیر ازدواج موقت با وضعیت درآمد افراد رابطه معناداری دیده نمیشود، گرچه در این باره نیز میزان موافقت افراد دارای درآمد بالا (25 درصد) نسبت به افراد درآمد پایین (7/19 درصد) بیشتر است.
کدام سازمان و نهاد اجتماعی مسئول این امر است ؟
با توجه به چند بعدی بودن ازدواج، حوزه دین و علما و مراجع، متخصصان اجتماعی و محققان عرصه جوانان و خانواده، سازمانهای زنان، جوانان و مجلس و وزارت کشور، صدا و سیما و سازمان ملی جوانان اصلیترین نیروهای مؤثر در این زمینه میباشند. چه شده است که وزارت کشور بدون هماهنگی با دیگر نیروها و سازمانها یکباره به بحث ازدواج موقت پرداخته؟ آیا این از خردورزی و قدرت پیش بینی شخص وزیر کشور ناشی میشود یا اینکه ریشه در بی کفایتی دیگر نیروها و سازمانها مربوط به این امر با فرض واقعی بودن مسئله می کند. این امر را باید سازمانهای مرتبط با امور جوانان و ازدواج پاسخگو باشند.
چرا داعیه پرداختن به این مسئله از طرف وزیر کشور مطرح شده است؟ سازمان ملی جوانان چکاره است؟ آیا این سازمان نمیبایست با دلایل مستند و عینی به طرح مشکلات جوانان و به طور خاص ازدواج دائم و موقت بپردازد.
قبل از اینکه به بحث در مورد داعیه مطرح شده تحت عنوان «صیغه» بپردازیم لازم است تا زوایای این بحث معلوم شود. اساساً صیغه در نظر گاه دین مبین اسلام چیست؟ و سرنوشت صیعه در ایران چگونه بوده است؟ به لحاظ تاریخی باید بحثی صورت بگیرد که در دورههای متعدد توجه به صیغه تا چه اندازه بوده است؟
چه کسانی به این امر اقدام میکردهاند؟ صاحباننام و مکنت یا ندارها؟ آیا راهی برای رفع مشکلات مردم فقیری که توانایی تشکیل خانواده را نداشتهاند بوده است یا وسیلهای برای زندگی تجملی صاحبان نام و مکنت؟ آیا واقعاً صیغه راهی برای عدم مسئولیتپذیری بوده است یا راهی برای ساماندهی جامعه؟
از طرف دیگر، ما ایرانیان همیشه در معرض این اتهام بوده ایم که مردمی خوشگذران و شهوتپرست هستید. به طور خاص اگر به سفرنامههای خارجی که در مورد ایران تنظیم شده است مراجعه کنیم این داعیه وجود دارد. به طور خاص توجه به حرامسراهای شاهان و تعدد ازدواج به وفور دیده میشود.تلاش اصلی روشنفکران جامعه ایرانی در این زمینه بسیار بوده است. آنها در طول بیش از یکصد سال سعی کردهاند تا این شبهه را در عمل پاسخ دهند.
ماجرا به حدی شده است که در افکار عمومی و نزد اصحاب نظر، انجام صیغه امری ناپسند و زشت جلوه کرده است. با شکل گیری حرکتهای اجتماعی با محوریت زنان ایرانی این مقوله نیز مورد نقادی جدی قرار گرفته است. اکثر زنان فعال در حوزه سیاسی،اجتماعی و فرهنگی از منتقدان ازدواج موقت هستند. آنها راه حل مشکل جوانان را در ازدواج موقت ندانستهاند.
به طور قطع در اینکه صیغه در شرع مقدس اسلام امری پذیرفته شده است و برای آن دلیل وجود داشته شکی نیست. با این وجود، این سؤال مطرح است که ایرانیان شیعه چرا تاکنون به طور آشکار و عینی به عنوان یک رفتار در عرصه خانواده این اصل را مورد توجه قرار ندادهاند؟ آیا زنان ایرانی با این بحث مخالفند یا مردان ؟ نتایج تحقیق انجام شده در سال 1379 که یافتههای آن پیش از این مطرح شد نشان میدهد تفاوتی بین زنان و مردان در مخالفت با ازدواج موقت دیدهنمیشود.
راه حل در چیست ؟
به جای تبدیل ازدواج موقت به یک مسئله عمده که موجبات آسیبپذیری جمعیت زنان ایرانی را به لحاظ روحی، اجتماعی و سیاسی فراهم خواهد کرد و نتایج آن از قبیل تولد فرزندان بینام و هویت، مشکلات اجتماعی، فرهنگی و حقوقی عدیدهای به دنبال خواهد داشت، به نظر میرسد برای حل مشکل جوانان مراحل زیر باید دنبال شود:
1 – گروههای سازمان یافته در امر فساد و فحشا شناسایی و تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
2 – مشکلات پیشروی جوانان و خانوادهها قبل و بعد از ازدواج شناسایی و مورد بررسی و قانونی شود.
3 – مسائل پیشروی زنان بیسرپرست و فرزندان ناشی از طلاق ساماندهی شود.
4 – سازمان ملی جوانان و مرکز مشارکت زنان و خانواده مرکزیت بحث در مورد خانواده و جوانان قرار گرفته و از ورود سازمانها و افراد دیگر اجتناب شود.
5- مراجع تقلید به بحث و گفتوگو در این زمینه بپردازند.
6 – مشکل ازدواج در کانون خانواده با توجه به مشکلات اصلی دیگر چون گرانی، مسکن و اشتغال مورد بررسی و ساماندهی شود.
منبع : همشهری آنلاین http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=25974
مشکل اصلی جامعه ایرانی چیست ؟
بیش از دو دهه است که از طریق سازمانهای سنجش افکار عمومی در ایران، شناسایی مشکلات مهم جامعه ایرانی مورد توجه بوده است، در بیشتر تحقیقات صورت گرفته این سؤال مطرح شده است که مشکل (مشکلات) اصلی جامعه ایرانی کدام است؟ بدون کمترین افت و خیز در این زمینه پاسخها بیشتر معطوف به اولویت مشکل اقتصادی تا مشکلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است.
بدین لحاظ در طول دو دهه گذشته بیش از هشتاد درصد از پاسخگویان مدعی بودهاند که مشکل اول جامعه ایرانی گرانی و بعد از آن اشتغال و مسکن میباشد. در مراحل بعدی مشکل جوانان و ازدواج آنها مطرح بوده است. تمرکز جامعه ایرانی بر این نوع اولویتبندی مشکلات جامعه و عدم تغییر جدی آن حکایت از تاریخی شدن مشکل اقتصادی و سپس مشکل اجتماعی و در نهایت مشکل سیاسی و فرهنگی است. در یک نگاه کلی با توجه به مجموعه مطالعات و تحقیقات انجام شده میتوان به جمعبندی زیر دست یافت:
اولویتبندی مشکلات جامعه ایرانی بدین شرح است: مشکل اقتصادی 60 درصد، مشکل اجتماعی 19 درصد، مشکل فرهنگی 17 درصد و مشکل سیاسی 4 درصد. از میان مشکلات اقتصادی اولویت با گرانی با 51 درصد، مسکن 22 درصد، و از میان مشکلات اجتماعی مشکل جوانان 21 درصد، مفاسد و آسیبهای اجتماعی 11 درصد، مسائل زنان و خانواده 9 درصد، وفاق و انضباط اجتماعی 7 درصد، و از میان مشکلات فرهنگی مشکلات آموزشی 24 درصد، تهاجم فرهنگی 13 درصد و مسائل جوانان 10 درصد میباشد.
در این میان به طور خاص توجه به مشکلات جوانان شده است. مسائل و مشکلات جوانان مشکلات اقتصادی و مسکن 37 درصد، اشتغال 16 درصد، مسائل فرهنگی و اجتماعی 13 درصد و ازدواج 5 درصد میباشد. در این صورت مشکل ازدواج در مقایسه با دیگر مشکلات در اولویت چهارم قرار دارد در حالی که مشکل اقتصادی و مسکن در اولویت اول قرار دارد.
البته با تمرکز بر مشکل ازدواج، مسائلی چون تأخیر سن ازدواج دختران و پسران، روابط جنسی خارج از قاعده، کم اهمیت شدن سهم خانواده در انتخاب همسر، اهمیت اقتصادی یافتن ازدواج و ... روبهرو هستیم. این نوع مسائل حکایت از تغییر در ساختار خانواده و ازدواج است، زیرا جامعه ایرانی با مرکزیت خانواده بیشتر توجه را به ازدواج فرزندان در سن بلوغ میداده است.
ولی به لحاظ تغییرات صورت گرفته در نظام اجتماعی، علاقه و تلاش برای وارد شدن به آموزش عالی، دستیابی به موقعیتهای بهتر، استقلال اقتصادی دختران و پسران، و میل به زندگی مستقل از خانواده که ملازم با هزینه بالای تهیه مسکن و دیگر مایحتاج است، در ساختار ازدواج و خانواده ایرانی تغییرات عمدهای صورت گرفته است. با این وجود، سهم نیروی سامانده امور خانوادگی را نباید از یاد برد.
بر خلاف داوری موجود که نسل جوان را عامل اصلی همه این اتفاقات معرفی میکند، شواهد نشان دهنده نقش و اثرگذاری نسل میانی است. به لحاظ نسلی بیش از اینکه جوانان مسئول تأخیر ازدواج باشند نسل میانی (پدران و مادران جوانان) عامل اصلی نحوه ازدواج هستند. زیرا نیروی اصلی ساماندهنده خانواده ایرانی نسل میانی تا نسل اول و سوم میباشند.
در این صورت باید بیشتر بر سهم و نقش نسل میانی در تغییرات خانواده و ازدواج تاکید کرد. البته نسل جدید عامل اجرای سیاستهای طراحی شده به واسطه نسل میانی است. مسائلی که به پای نسل جوان گذاشته میشود عبارتند از:
تأخیر سن ازدواج، روابط بین دختر و پسر قبل از ازدواج، بی میلی به ازدواج و عدم مسئولیتپذیری آنها در زندگی اجتماعی و خانوادگی. اگر کمی واقعبینانه به مسئله نگاه کنیم میتوانیم از سهم نسل میانی در این زمینه آگاهتر شویم.
بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده در میان جوانان، به طور خاص دانشآموزان دبیرستانها، شرایط مناسب در روابط بین دختران و پسران بدست آمده است. حدود نیمی از دانشآموزان یا با جنس مخالف رابطه دارند یا اینکه علاقهمند به رابطه هستند.
با وجود این اطلاعات این سؤال مطرح میشود که چرا تا کنون از این وضعیت بحثی صورت نگرفته است.چرا خانوادهها در این زمینه ادعای جمعی نداشتهاند؟ چرا آنها در کنار مدیران و مشاوران مدرسه تلاش جدی برای حل مشکلات پیش آمده انجام ندادهاند. از طرف دیگر، با اطلاع از افت تحصیلی فرزندانشان به صور گوناگون اقدام به حل مشکل میشود. کمک و مشارکت والدین (بیشتر در طبقات متوسط و بالا) برای رفع مشکل آموزشی دانش آموزان در مدارس بسیار مشهود است. در حالی که کمتر تلاشی برای رفع مشکلات جنسی پیش آمده فرزندان در مدارس صورت گرفته است.
البته میتوان مدعی شد که والدین از این وضعیت اطلاعی نداشتهاند. آنها با مراجعه به کارنامه آموزشی دانش آموز که در پایان ثلث یا سال میبایست امضاء شود، از وضعیت آموزشی فرزند خود آگاه میشوند ولی از دیگر شرایط فرزندانشان اطلاعی ندارند. اگر این ادعا درست باشد، شاید بتوان به تبرئه پدران و مادران پرداخت. ولی چرا تاکنون مسئولین مدارس، دانشگاهها و دیگر فضاهایی که محل حضور جوانان است، به طرح این مباحث نپرداختهاند.
با فرض مشکلدار شدن روابط دختران و پسران از زمان بلوغ تا ازدواج که بیش از ده سال میباشد، چه باید کرد؟ در سامان دادن این مسئله چندین راه وجود دارد:
مقابله با گروههای سامان داده شده خلاف اخلاق از طرف نیروهای انتظامی و مراکز حقوقی، مقابله با همه کسانی که به شکلی درگیر این حوزه هستند. اگر نیمی از جمعیت جوان کشور آلوده مسائل اخلاقی است، در این صورت همه جامعه درگیر مشکل و نابسامانی خواهد بود، یا اینکه سهل کردن مشکل ازدواج و تغییر در قوانین و مقررات ازدواج، طلاق و مسائل آنها، و در نهایت صورت قانونی بخشیدن به نابسامانیهای اخلاقی از طریق طرح متعه.
دولتها و مدیران معمولاً سهلترین راهها را برای حل مشکلات در پیشرو انتخاب میکنند. در بعضی از مواقع نیز سعی میکنند تا به جابجایی مشکلات بپردازند. مثلاً برای فرار از مشکل گرانی از مشکل ترافیک سخن بگویند. یا از فشارهایی که در ناتوانی در مدیریت اجتماعی و فرهنگی پیش آمده به طرح بیاخلاقی افراد و ناتوانی خانوادهها در کنترل فرزندان اقدام میکنند.
شاید حل مشکل بداخلاقی و بیانضباطی فرهنگی مردم تهران و دیگر شهرها را در بیمیلی به ازدواج دانسته که راه حل آن میتواند ضمن تشویق به ازدواج حمایت از صیغه باشد. آیا این نوع نگاه به مسائل اجتماعی کشور درست است؟ آیا میتوان با این نوع برخورد با مشکلات و مسائل شرایط تصمیمگیری مناسب برای مدیران فراهم ساخت؟ به نظر میآید خیر.
زیرا برای تصمیم گیری مناسب نیاز به خرد خردورزان میباشیم. باید مجموعه خردورزان جامعه به مشکلدار بودن جامعه به لحاظ اخلاقی قائل باشند و در این زمینه بیندیشند. آیا واقعاً اینگونه است؟ همانطور که اشاره شد، مردم در ایران اصلیترین مشکل را گرانی، مسکن و اشتغال میدانند. بدین لحاظ توجه بیشتر مردم و خردورزان به حوزه اقتصادی متمرکز است تا مسئله ازدواج و راه حل آن به نام متعه.